روضه حضرت زهرا (س)
سید مهدی طاهری، فاطمیه اول 1445 ، شام شهادت
السلام علیک یا فاطمه یا سیدة نساء العالمین یا قرة عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یده حاجاتنا یا وجیهة عندالله اشفعی لنا عندالله
شخصی میگه از خونه امام باقر عبور کردم دیدم نالهی امام باقر بلنده: یا فاطمة اغیثینی …
وارد شدم بر امام باقر(ع)
چیه آقا؟
– مریض احوالم.
-چرا بی بی فاطمه رو صدا میزنید خودتون که مستجاب الدعوه اید؟
-فرمود فلانی، شما گرفتار میشید میاید در خونه ی ما، ما اهل بیت هر وقت گرفتار میشیم میگیم یا فاطمه
آی گرفتارا، مریض دارا، حاجتمندا؛ امشب بگیم یافاطمه اغیثینی.
آن شب که شب از صبح محشر تیره تر بود
آن شب که از آن مرغ سحر بی خبر بود
آن شب که خون از دیده ی مهتاب میریخت
اسماء برای غسل زهرا آب میریخت
باید علی صد بار دست از جان بشوید
تا که به پیراهن تن جانان بشوید
میدید پامال خزان ها لاله اش را
میشست جسم یار هجده ساله اش را
میشست در تاریکی شب مخفیانه
گه جای سیلی گاه جای تازیانه
میشست جسم همدم و دلدادهاش را
قرآن زیر دست و پا افتادهاش را
میشست در تاریکی شب آن جسم خسته
میکرد دستش لمس بازوی شکسته
اسما یه وقت دید نالهی علی بلند شد رفت یه گوشه بلند بلند، علی مرد خونه پدر خونه داره گریه میکنه
حسن و حسین دارن میبینن علی آروم تر گریه کن
زینب داره میبینه علی آرومتر گریه کن
چرا بی اختیار شدی؟
فرمود: اسماء دستم رسید به بازوی ورم کردهی فاطمه
حالا فهمیدم قنفذ با دست فاطمهام چه کرده
حالا فهمیدم این چند روزه فاطمهام چقدر درد کشیده به من علی نگفته به روی من علی نیاورده
آرام بود اما وجودش مشتعل بود
از مادر و از چار فرزندش خجل بود
آهی کشید و زد گره بند کفن را
میسوخت و میدید مرگ خویشتن را
یک چشم بر یاس کبودش در کفن داشت
یک چشم دیگر بر حسین و بر حسن داشت
از بی کسی در بال هم، سر برده بودند
(یه وقت دید حسن و حسین انگار دست دور گردن هم انداختهاند برا مادر گریه میکنند ای داد ای داد)
از بی کسی در بال هم، سر بده بودند
گویی کنار جسم مادر مرده بودند
هرکی مادر از دست داده ایشالا بی بی فاطمه به فریادش برسه
داغ دل مولا دوباره گشت تازه
ریحانه ها را خواند پای آن جنازه
حسنم بیا، حسینم بیا
کای گوشهگیران شب غربت بیایید
آخر وداع خویش با مادر نمایید
حسن آمد حسین آمد
دو طائر بشکسته پر از جا پریدند
افتان و خیزان جانب مادر دویدند
دو دسته گل، گلبوسه از کوثر گرفتند
قرآن خون آلوده را دربر گرفتند
یکی داره دست دور کفن مادر میندازه، یکی پای مادر رو میبوسه
اما یه وقت دیدند بند کفن وا شد
دستای فاطمه از کفن بیرون اومد
یه دست دور گردن حسین یه دست دور گردن حسن
ناگه از آن خونین بدن آهی برآمد
با ناله بیرون دستهای مادر آمد
بی بی جان این ناله هارو ببین، یه دست هم دور گردن ما بنداز
یه دست هم روی زندگی ما بگذار
یه دست هم روی سر ما و بچه های ما بذار یا زهرا
پدرا تو این مجلس مادرا تو این مجلس چقدر دوست دارن بچه هاشون عاقبت بخیر بشن
بی بی جان یه دست هم رو سر ما و بچه هامون بکش
بشنید گردون نالهی منصوره اش را
بگرفت قرآن در بغل دو سوره اش را
میخواست بی تابی ز طفلان جان بگیرد
میرفت تا عمر علی پایان بگیرد
دیگه نفس های علی بالا نمیومد
وقتی این صحنه رو دید خدا چه خبره خونه ی فاطمه
یه وقت یه هاتفی صدا زد یه ملکی صدا زد
علی اَرفَعهُما عَنها
علی جان هرچه زودتر حسن و حسین رو از مادر جدا کن
آسمان به لرزه در اومده
ملائکه دیگه تاب دیدن ندارن
ناگه ندا آمد علی بشتاب بشتاب
دردانه های وحی را دریاب دریاب…
بگم زهرا جان تاب اشک حسن نداشتی دست دور گردنش انداختی
خوب شد نبودی ببینی مدینه بدن حسنت رو تیر باران کردن
چه حالی پیدا میکردی اگه میدیدی؟!
زهرا جان
شما فقط اشک حسین رو دیدی دست از کفن بیرون آوردی دور گردن حسین، اما
ولی گودال پر خون را ندیدی
در آتش قوم مجنون را ندیدی
ندیدی دست و پا میزد گل عشق
کنارش ناله میزد گل عشق
اونجا زینبت کنار بدن حسین چنان ناله میزد
امان از دوری سرد اسارت
امان از زینب و درد اسارت
حسین حسین
از عمق جان صدا بزن، هرکی آرزو داره برآورده بشه، حاجت داره، مریض داره
حسین جان، حسین جان، حسین جان
رثاء | پایگاه متن روضه و مرثیه |